مدح مناجات ماه رمضانی با سیدالشهدا علیهالسلام
در راه عشق میخرم از جان بلای تو خـلـقی اسـیـر حـلـقۀ زلـف دو تـای تو دلها صفـا گرفـته هـمی از صـفـای تو عــالَـم پـنـاه مـیطـلـبـد از ســرای تـو خـونِ خـدا تـویی و خدا خـونبهای تو ای روز و شب دخیلِ غمت روزگار ما روشن به ذکـرِ نامِ تو شد، شـامِ تارِ ما ای داده آبــرو تـو بـه مـا، اعـتـبـارِ ما تـنهـا تو رهـنـمای طـریـقـی و یـارِ ما هر صبح و شام، ذکـرِ لبِ ما ثـنای تو بانی اشک، عـلّت شـور و نوا، حسین مشکـل گـشای دردِ دلِ بـیدوا، حسین عـبــدِ خـدا و فــانـی راهِ خــدا حـسـین کشتی عـشق، راهِ نجـات از بلا حسین اســلام را بـقـا ز تـو و کــربــلای تـو گفتی که اشکِ دیدۀ ما مرهمِ غـم است هرچه کنیم گریه به پای غمت، کم است تنها نه یک دهه، همه سالَم مُحرّم است عُمرِ مفـید، وقـفِ تو بودن دمادم است واللّهِ نـیـسـت در دل مـا جـز هـوای تو عُـمری به پای روضۀ تو کارم آه بود کـارم عــزا بـرای شـهِ بـیسـپــاه بـود از لطفِ دوست، اشک دو چشمم به راه بود هــمـواره آرزوی مـنِ روســیــاه بــود کی قـسـمتـم شود که بـمـیرم برای تو؟ مـاه دعـا و مـاه نـیـایـش رسـیـده است وقت مُجیر و ذکر و ستایش رسیده است وقت نگاهِ لطف و نوازش رسیده است کارِ دلم دوباره به خواهش رسیده است محـتـاج یک نگـاه تـوأیـم و عـطای تو روزی که گشت غرقه به خون آن رُخ چوماه اهـل حــرم اسـیـر حـرامـی و بـیپـنـاه زینب به سرزنان ز روی تَل کـشید آه از زیر نـیـزههای شکـسـته به قـتـلگـاه آمـد به گـوش زینب کـبری صـدای تو |